عشق نامه

 

عشق نامه

نامت برایم الهامی است تا این عشق نامه را بنگارم

چشمان نافذت نظاره گر اعماق وجودم است که می سوزد

و تو آنی که آتش درونم شعله های سرکشش را وام دار توست

تو ای خیال و وهم و الهام زیبا مرا فراگیر

به مثال پرستو بچه گان بازگشته از کوچ لانه ای بر این دیوار سست بنا کن

تا سبزی  باز در من جوانه بزند و به شکوفه بنشیند

بازگرد و ببین که از دوریت  که چندی بیش نیست چقدر پیر گشته ام

روزی که پر پروازت را گشودی و رفتی تکه ای از مرا هم با خود بردی

و من چشم در راه بازگشتت دارم تا به هم بپیوندیم و سبز شویم

در فراق دوریت راه اشکهام خشک گشته

پس بیا و پیرهن یوسف وارت بر دیدگانم افکن تا نور دیدگانت را ببینم

مرا دربر گیر و در آغوشت نه که دیگر توانی برای در بر گرفتنت ندارم

بازگرد زیبای من که این نامه نگار حقر چشم در راه توست و نام تو بر لبانش

 

orod bozorg

 

نظرات 1 + ارسال نظر
ممد چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:45 ق.ظ http://ofogh

خوب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد